فقط یک دینار
شخصی میخواست مقداری پول به اویس قرنی ببخشد ولی او از پذیرفتن ان ممانعت کرد و گفت : (( من به این پول نیازی ندارم , زیرا هم اکنون یک دینار دارم . ))
شخص با تعجب پرسید :
(( ولی این یک دینارهیچ چیزی نیست تا چه مدت خواهی توانست با همین یک دینار زندگی کنی ؟ ))
اویس پاسخ داد : (( آیا میتوانی ضمانت کنی که من بیشتر از زمانی که برای خرج کردن این یک دینار نیاز است , زنده بمانم ؟ اگر بتوانی چنین ضمانتی بکنی , هدیه تو را قبول میکنم . ))
برگرفته از کتاب این نیز بگذرد...(اشو)
منبع:وبلاگ یادداشت های یک دیوانه
نظرات شما عزیزان:
نه ...
سلام تنها!!!
نه ...
سلام کلبه تنهایی . بازم مطالبتو خوندمو لذت بردم. جالب بود
ممنون . پیروز باشی
hamchnan montazere nazar haye zibat hastam
[ چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:دینار,خرج کردن,اویس قرنی,زنده ماندن,ترجمه این نیز بگذرد,کتاب اشو,داستان اشو,حکایات اشو, ] [ 16:1 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]
[