می آیید خدآ شویم؟ می آیید خودآ شویم؟ می آیید به خود آییم؟ می آیید به خود آگاه شویم؟ می آیید خود را بشناسیم؟ می آیید به خود برسیم؟ می آیید به خدا برسیم؟

و گفته شده است که از خودشناسی به خداشناسی برسید.

    بیایید خدا شویم.

انسان بر روی این کره که در این کیهان شناور است احساس سختی دارد. اما اگر با این نگرش نگاه کند که اگر بر روی یک کره در یک بیکران غوطه ور باشی آیا صحیح است که فکر کنی بدون مشکل باشی؟

البته که مشکل فراوان خواهد بود در این بیکرانگی.

برای انسان های اولیه که درکی از این کیهان و تعاملات درون آن نداشتند و سخت بود که به چه چیزی متوسل شوند و چگونه مشکلات خود را حل کنند، هیچ ایرادی وارد نمی دانم.

شروع کردند به تحلیل های بسیار ذهنی.

زمانی گفتند ...

(به ادامه مطلب بروید)


برچسب‌ها: شناخت خود , خود شناسی , اشو , ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 12 فروردين 1391 | 12:7 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

دانلود کتاب الماسهای آگاهی

الماسهای آگاهی

نام کتاب :  الماس های آگاهی

نویسنده : اوشو

ناشر :  پارس بوک

زبان کتاب :  فارسی

تعداد صفحه :  78

قالب کتاب : PDF

حجم فایل :  508  Kb

توضیحات :  اوشو، عارف، فیلسوف و آموزگار روحانی هندی که به نام‌های ( راجنیش چاندرا جاین ) و ( باگوان شری راجنیش ) معروف بود. وی متولد ۱۱ دسامبر ۱۹۳۱ میلادی در روستای کرچوادا از توابع مدهیا برادش هند بود. اوشو در تاریخ ۱۹ ژانویه ۱۹۹۰ میلادی  در پونا (هند) درگذشت. کتاب الماس های آگاهی ، مجموعه ای ۸۰۸ قطعه از سخنان این عارف بزرگ است .

 

 


برچسب‌ها: الماس آگاهی , اشو , دانلود الماس های اگاهی , دانلود کتاب اشو ,

تاريخ : پنج شنبه 18 اسفند 1390 | 17:8 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

از روی بد شانسی است یا خوش شانسی؟
در روزگاری کهن پیرمردی روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت.
روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه همسایگان برای دلداری به خانه اش آمدند و گفتند:
عجب شانس بدی آوردی که اسب فرار کرد!
روستا زاده پیر در جواب گفت:
از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا بد شانسی ام؟
و همسایه ها با تعجب گفتند: خب معلومه که این از بد شانسی است!
هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت.
این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت همراه بیست اسب دیگر به خانه برگشت.
پیرمرد بار دیگر گفت: از کجا می دانید که از خوش شانسی من بوده یا از بدشانسی ام؟
فردای آنروز پسر پیرمرد حین سواری در میان اسبهای وحشی زمین خورد و پایش شکست.
همسایه ها بار دیگر آمدند:
عجب شانس بدی.
کشاورز پیر گفت: از کجا می دانید که از خوش شانسی من بوده یا از بدشانسی ام؟
چند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند: خوب معلومه که از بد شانسی تو بوده پیرمرد کودن!
چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدن و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمین دور دستی با خود بردند. پسر کشاورزپیر بخاطر پای شکسته اش از اعزام معاف شد.
همسایه ها برای تبریک به خانه پیرمرد آمدند:
عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد”

و کشاورز پیر گفت: “از کجا می دانید که .؟
نتیجه :
همیشه زمان ثابت می کند که بسیاری از رویدادها را که بدبیاری و مسائل لاینحل زندگی خود می پنداشته صلاح و خیرمان بوده و آ ن مسائل، نعمات و فرصتهای بوده که زندگی به ما اهدا کرده است ….
چه بسا چیزی را شما دوست ندارید و درحقیقت خیرشما در آن بوده وچه بسا چیزی را دوست دارید و در واقع برای شما شر است خداوند داناست و شما نمی دانید .

داستان ها و حکایات و سخنان اشو :به (وبلاگ یادداشت های یک دیوانه) مراجعه کنید



برچسب‌ها: خوشانسی , بد شانسی , اشو , سخنان , اشو , ترجمه اشو , داستان اشو , راز اشو , ,

تاريخ : دو شنبه 15 اسفند 1390 | 17:23 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

 

ژرف زندگی كن، از ته دل زندگی كن، یكپارچه با تمام وجود به طوری كه وقتی مرگ در زد آماده باشی... آماده چون میوه ایی رسیده برای فرو افتادن از درخت. تنها نسیمی ملایم می وزد و میوه فرو می افتد؛ گاه حتی بدون هیچ نسیمی، میوه به سبب سنگینی و رسیدگی از درخت می افتد. مرگ نیز باید چنین باشد و این آمادگی باید با زندگی كردن فراهم آید...


برچسب‌ها: الماس آگاهی , میوه عشق , زیباترین وبلاگ , اشو ,

تاريخ : سه شنبه 9 اسفند 1390 | 17:14 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد

.: Weblog Themes By VatanSkin :.