کالین ویلسون که امروز نویسنده ی مشهوری است،وسوسه خودکشی راکه در شانزده سالگی به او دست داده بود،چنین توصیف می کند:

وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم و شیشه ی زهر را برداشتم....

زهر را در لیوان پیش رویم خالی کردم،غرق تماشایش شدم،رنگش را نگاه کردم و مزه ی احتمالی اش را در ذهن ام تصور کردم.سپس اسید را به بینی ام نزدیک کردم، و بویش به مشامم خورد، در این لحظه، ناگهان جرقه ای از اینده در ذهنم درخشید.....

و توانستم سوزش ان را در گلویم احساس کنم و سوراخ ایجاد شده در درون معده ام را ببینم. احساس اسید آن زهر آنچنان حقیقی بود که گویی به راستی آن را نوشیده بودم.سپس مطمئن شدم که هنوز این کار را نکرده ام.

در طول چند لحظه ای که ان لیوان را در دست گرفته بودم و امکان مرگ را مزه مزه می کردم،با خودم فکر کردم:اگر شجاعت کشتن خودم را دارم، پس شجاعت ادامه دادن زندگی ام را هم دارم.

 


موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه و آموزنده ، ،
برچسب‌ها: شجاعت , داستان اموزنده , , نویسنده مشهور , خودکشی , زهر , کالین ویلسون ,

تاريخ : پنج شنبه 27 مهر 1391 | 18:53 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد

.: Weblog Themes By VatanSkin :.